بقیه در ادامه مطلب.......
سلام عزیزکم ...
احوالت را می دانم ...
دیگر نمی پرسم حالت چطور است ...
می دانم میخندی ...
به گردش می روی ...
خوشحالی ...
غمی نداری ...
خوش به حالت ...
حال من هم خوب است ...
اما تو باور نکن ...
اگر می خواهی از چگونه گذراندن ایامم بدانی باید بگویم :
هی ...؟ می گذرد ...
بی غم میگذرد ... با خنده های از ته دل می گذرد ... با حسی سرشار از آرامش می گذرد...
اما ... اما ... تو باور نکن ...
اگه مرد بودن به بالا بودت تعداد سکس هست من مرد نیستم ...
اگه مرد بودن به اینه که تو جمع های پسرونه خاطرات سکس هرکی بیشتر بود...
اگه مرد بودن به تعداد دوست دختر داشتنه بازم شرمنده من مرد نیستم....
و هرکی راحت تر تن و بدن دختر مردم رو نقل و نبات کرد تو مجلس من مرد نیستم ...
اگه مرد بودن به اینکه دوست دخترات خرجت رو بکشن و این برات افتخار باشه شرمنده اخلاقت بازم من مرد نیستم ...
من مرد شدم , که بتونم آبرویی رو از ریختن نجات بدم ...
من مرد شدم که تکیه گاه یه آدم ضعیف تر از خودم باشم ...
سلامتی همه اونایی که مرد هستن نه نامرد...
سلام عزیزکم ...
حالت خوب است؟؟ خوب است می دانم ...!
دورادور سراغ احوالت را می گیرم ... می دانم هرچه که هست بی من بهتری !!
می دانم این اواخر آنقدر مایه ی عذابت بودم که اکنون بی من نفس راحتی می کشی ...
یا شاید راحت تر نفس می کشی !!
سراغ حال مرا نگیر ... چون دگر حالی نمانده !!
داشتم نماز می خواندم با یادت ...
به یاد آن نمازی که باهم ولی دور ازهم ، برای هم خواندیم افتادم ...
اولین نمازم با دلی شکسته بود آن نماز ...
این روزها همه ی نمازهایم با دل شکستگیست ...!
دعایت را دریغم مکن !!
گرچه نیستی ولی یادت هست ... در تک تک ثانیه هایم جریان داری جان دلم !!
دلم بی قرار است ...
دلم بی قرار است ...
قربان تو ؛
دل شکسته ترین قلم شکسته !!
تعداد صفحات : 2